کمی تا قسمتی ابری و شاید باز بارانی
هوای سینه ام این است از بغضم نمی خوانی؟
شب است و آسمان بی تو جه سنگین است بر دوشم
امید مرگ را دارم در این اوضاع بحرانی
میان درد تنهایی رهایم کردی و رفتی
طلوعت سبز بود آبی! غروبت سرد و طوفانی
پس از تو یخ زده جانم هلا خورشید رویاها!
چراغ خانه ام بودی در آن شب های ظلمانی
ندیدی اشک هایم را که چون باران طبیعی بود؟
و گم گشتی میان دود در یک عشق سیمانی ...
salam
daste shoma dard nakone.jaleb bood.