این شعر رو برای تمام کسانی می نویسم که منتظر عزیزشونن.
معما
وقتی که دست عزیزت یه نوازشگر خوبه
وقتی که طلوع چشمات دشمن هر چی غروبه
وقتی که سایه اسمت روی لبهام خونه داره
وقتی که زخم نفسهام بی تو مرهمی نداره
******
تو بگو جز تو کسی هست که منو تنها بزاره؟
کسی هست اگر که رفتی واسه من بشه ستاره؟
راستی کی تو برمی گردی تا که بغض من بمیره
کی میای که مرغ شادی تو نگاهمپر بگیره
یه تبسم ازنگاهت واسه من تموم دنیاست
وقتی چشماتو می بندی زندگی واسم معماست
*******
بیا که هرم نفسهات برا من نفس بیاره
بیا که گریه تلخم بشه لبخندی دوباره
بیا تا اومدنت رو پر کنم از هجرت غم
بیا تا دیگه نباشه اشکی رو گونه شبنم
شعر تازه ای نمونده که برات هدیه بیارم
آخه تا اومدن تو می تونم فقط ببارم
It was very very very good;
thanks a lot