بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
.همه تن چشم شدم,خیره به دنبال تو گشتم
.شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
.شدم آن عاشق دیوانه که بودم
.*****
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
.پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم
.ساعتی بر لب آن جوی گذشتیم
.*****
یادم آمد تو من گفتی :
(( از این عشق حذر کنلحظه ای چند بر این آب نظر کن
!آب آینه ی عشق گذران است
.تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
,باش که فردا دلت با دگران است
!تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
! ))*****
با تو گفتم: حذر از عشق ندانم
.سفر از پیش تو هرگز نتوانم , نتوانم
!*****
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
,چون کبوتر لب بام تو نشستم
.تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم
.باز گفتی که تو صیادی و من آهوی دشتم
.تا به دام تو در افتم, همه جا گشتم و گشتم
.حذد از عشق ندانم
,سفر از پیش تو هرگز نتوانم, نتوانم
!*****
اشکی از شاخه فرو ریخت
.مرغ حق, ناله تلخی زد و بگریخت
.اشک در چشم تو لرزید
.ماه بر عشق تو خندید
.یادم آمد که دگر از تو جوابی نشنیدم
.*****
رفت در ظلمت غم, آن شب و شب های دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
...!بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
...!